بچه های عزیز تو این قصه فرق نیاز و خواسته رو یاد میگیریم
تو یه شهر رنگینکمونی 🌈 کیان یه پسر مودب و بازیگوش با دوستش یه قلک کوچولو به اسم «قلکی» زندگی میکرد.
قلکی عاشق این بود که توی شکمش سکه بخوره! 💰 هر وقت کیان یه سکه مینداخت تو قلکش، قلکی میگفت: «یَمیَم! چه خوشمزه!» 🤭
یه روز کیان رفت بازار. دلش یه بستنی شکلاتی خواست 🍦، ولی یادش افتاد مامانش گفته بود باید یه دفتر شصت برگ برای مدرسه بخره ✏️📒.

قلکی از داخل کوله پشتی کیان سرشو کرد بیرون و گفت: «هی کیان! بستنی یه خوراکی خوشمزه است که دوست داریم داشته باشیم ولی اگه یه روزم نخوریم چیزی نمیشه، ولی دفتر برای مدرسه یه چیزیه که باید داشته باشیم چون قراره کلی باهاش درس بخونی و چیزهای جدید یاد بگیری. اگه دفتر نگیری، نمیتونی نقاشی های قشنگ بکشی.» 🎨
کیان یه کم فکر کرد و گفت: «پس اول دفتر و بعد بستنی!»
خورشید خانم که داشت از اون بالا به کیان و قلکی نگاه میکرد گفت: «آفرین قهرمان! حالا اگه پولی اضافه موند، بعد اجازه از مامان میتونی بستنی بخری.»
بعدش خورشید خندید و به کیان گفت: البته مراقب باش بستنیت رو پیش من نخوری چون من خیلی بستنی دوست دارم و همه اش رو آب میکنم
کیان و قلکی و خورشید باهم کلی خندیدند. کیان رفت مغازه و یه دفتر شصت برگ خوشگل سیمی صورتی که روی جلدش تصویر یه فیل بامزه خرید.

کیان خوشحالی برگشت خونه اول به مامانش سلام کرد و با خوشحالی دفتری که خریده بود رو نشون مامانش داد. مامان کیان بهش افتخار کرد و بهش گفت: کیان امروز یه جایزه داری
قلکی زد به پای کیان و با هیجان گفت: بپرس چیه بپرس چیه
مامان کیان به بستنی قیفی شکلاتی و خوشمزه برای کیان خریده بود. کیان با دیدن بستنی کلی خوشحال شد. حالا کیان هم پولاشو نگه داشته بود و هم یه بستنی خوشمزه گیرش اومده بود
قلکی با خوشحالی و آواز گفت: کیان چقدر باهوشه بستنی نوشِ جونش

پایان
بچه های عزیزی که این داستان رو خوندید قلکلی از شما چند تا سوال داره
1.اگه جای کیان بودی اول چی میخریدی؟ چرا؟
2.به نظرت فرق چیزی که لازم داریم و چیزی که فقط دوست داریم چیه؟
3.شما چه بستنی بیشتر از همه دوست دارید؟ قلکی و کیان عاشق بستنی قیفی اند.
پیشنهاد به پدر و مادر های عزیز:
این داستان رو همراه با بچه ها با صدای بلند بخونید و سوال های قلکی رو از بچه ها بپرسید. اگه دوست داشتین میتونید جواب های خوشگل بچه هاتون رو برای ما کامنت کنید.



